معنی جوانمردی و بخشندگی

حل جدول

جوانمردی و بخشندگی

مروت، سخاوت


بخشندگی

سخاوت، بذل، بخشش، کرم، جوانمردی، عطا، دهش

سخا


سخاوت و جوانمردی

بخشندگی، مروت


جوانمردی

فتوت

فرهنگ معین

جوانمردی

(~.) (حامص.) بخشندگی، سخاوت.

فرهنگ فارسی هوشیار

جوانمردی

‎ سخاوت بخشندگی، همت فتوت.

مترادف و متضاد زبان فارسی

بخشندگی

بخشش، بذل، جوانمردی، سخا، سخاوت، کرم،
(متضاد) بخل، خست


جوانمردی

بخشش، بخشندگی، حمیت، سخا، سخاوت، فتوت، لوطی‌گری، مردانگی، همت،
(متضاد) ناجوانمردی

لغت نامه دهخدا

بخشندگی

بخشندگی. [ب َ ش َ دَ / دِ] (حامص) دهش. بذل. عطا. (ناظم الاطباء). جود. عطا. (از آنندراج). رادی. سخاوت. سخا. کرم. بخشش. (یادداشت مؤلف):
چنین داد پاسخ که این داستان
شنیدم بسی از لب راستان
که شاپور گرد است با زور پیل
ببخشندگی همچو دریای نیل.
فردوسی.
به بخشندگی شه چو او خود نبود
نیارست گردون سرش را بسود.
فردوسی.
سه دیگر که با گنج خویشی کند
بدینار کوشد که بیشی کند.
فردوسی.
ببخشندگی یاز و دین و خرد
دروغ ایچ تا بر تو برنگذرد.
فردوسی.
خواجه و سید سادات رئیس الرؤسا
همچو خورشید ببخشندگی و رخشانی.
منوچهری.
بزرگی بایدت بخشندگی کن
که دانه تا نیفشانی نروید.
سعدی (گلستان).
از در بخشندگی و بنده نوازی
مرغ هوا را نصیب ماهی دریا.
سعدی.
|| عفو. (آنندراج). عفو و مغفرت. (از ناظم الاطباء).

فارسی به عربی

واژه پیشنهادی

بخشندگی

جود


جوانمردی

بلندمنشی

آزادگی

فرهنگ عمید

جوانمردی

سخاوت، فتوت،

معادل ابجد

جوانمردی و بخشندگی

1306

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری